Friday, July 30

براي اين غم موزون چه شعرها كه سرودند.

براي اين غم موزون چه شعرها كه سرودند.

مطلب جديدي توي  وبلاگ خورشيد خانوم خوندم. در مورد زندگي مشترك واحساس هاي متفاوتي كه از اون به آدما دست ميده . راستش تقريباَ دو سه ساله كه من با اين وبلاگ آشنام. اولين وبلاگي كه شناختم اينه و حسين درخشان وجالبتر اينكه اين آشنايي كمابيش هنوزم تداوم داشته و من جز اين وبلاگ با سه چهار تاي ديگه بيشتر آشنا نيستم!. شايد علتش اينه كه نويسنده اون هنوز براي من ناشناخته باقي مانده .دوست دارم بيشتر از اون ودر بارش بدونم وبخونم. حتي  هر موقع ميرم اكباتان ويه خانوم با رفتار يا ظاهر كمي متفاوت مي بينم به خودم ميگم نكنه اين خانوم همون خورشيد خودمونه. مثلاَ همون زني كه سر تپه توغروب خورشيد نشسته بود.

اما در مورد زندگي مشترك وزناشويي مطلبي نوشتن وخواستن نظر بديم. چندي پيش خوندم كه با آقايي بنام همسر! كه اونو سينا هم صدا ميزنن ازدواج كردن. .هر چند من شيرينيشو نخوردم اما به هر دوشون صميمانه نبريك ميگم. راستش هيچوقت باورم نمي شد ايشون با اون طرز فكر وتلقي از زندگي بتونن ازدواج كنن. آخه ميدونين ازدواج تو آوانگارد ترين حالت بازم يه جور سنته و من ايشون رو كمي سنت گريز(يا سنت ستيز) مي دونستم . اما حالا فهميدم كه برداشتم اشتباه بود. مخصوصا اينكه احساسشونو صادقانه گفتن و خوندم.
خلاصه به نظرم احساس ايشون از زندگي هم تا حدود زيادي مشابه بقيه آدماست(چه نكته عجيبي!؟). با اين فرق كه هر كسي به فراخور طبقه اجتماعي و خانوادگيش وتربيتيش به نوعي به اين احساس ميرسه. مثلا يكي از اينكه همسرش يه هفته اس كه عطرشو عوض نكرده زندگي براش تكراري ميشه و اونم به تلافي سايه چشمشو جديد نمي كنه’ يكي ديگه از اينكه آقاش چند ساله اونو شابدولعظيم نبرده ناراحته و ميره به سقاخونه دخيل مي بنده. اين شرح حال رو همه دارن اما بعضي ها اينقد گرفتارن كه به اون فكر نمي كن , بعضي اصلا سطح فكرشون به اين جور مسايل نميرسه, بعضيا به چنين برداشتي ميرسن اما جرات يا توانايي بيان اونو ندارن, بعضي ديگه خيلي راحت احساسشونو ميگن بدون رودربايستي با اطرافيان كه مثلا حالا كه .....شدم اومدم آمريكا بايد خودمو خوشبخت وموفق نشون بدم. بعضي ديگه ميرن تو يه وبلاگ احساس خودشو نو از زبون يكي ديگه مي شنون و بعد كه كلي حال كردن شروع به اظهار فضل ميكنن وخلاصه خيلي خيلي بعضياي ديگه كه اجتماعشون همه آدما رو تشكيل ميدن. اما من هروقت تو زندگي مشتركم با فريبا به اين جور احساس هايي برسم نه به خودم شك ميكنم و قانوناي جهان رو زير سوال مي برم’ نه به طرفم گير ميدم و نه شروع به فلسفه بافي يا توجيه اشتباهات خودم يا اون . خيلي ريلكس ميرم يه گوشه دنج اگه تونستم شعر صداي پاي آب يا مسافر سهراب را ميذارم وچشممو مي بندم واز اينكه مزه ترش وشيرين زندگي رو چشيدم و افسون حيات منو گرفته لذت مي برم.
شايد سهراب هم به اين احساس رسيده بود كه اينجور قشنگ نصيحتمون مي كنه:
ونپرسيم كجاييم
بو كنيم اطلسي تازه بيمارستان را



Thursday, July 8

هرگزهيجده و بيست تير را از ياد نبرديم

اگر كه امروز خيابان ها اثري از تيرماه 87 ندارد.
اگر شهر ما يك پادگان آرام شده است.

اگر هر وجب شهر را با گزمه وعسس پر كرده اند..
حتي
اگر دريا را بر سنگفرش اميرآباد فرو نشانند
امـــــــــــــــــــــــــــا
هـــــــرگــــــــــز..
اما هرگز نخواهند توانست رد پاي خوني مانده بر خيابان هاي زمان را از ذهن پاك كنند..

حسين زمان :رنج نامه اي به ياد ياران در بند به مناسبت فرا رسيدن 18 تير ماه
در اين دوران سكوت بسيار به گذشته انديشيدم و تاريخ را مكررا ورق زدم و هر چه بيشتر مرور كردم بيشتر رنجور شدم و هر چه بيشتر خواندم بيشتر عذاب كشيدم .
به دانشگاه ها نگاه ميكنم و ياد مي آورم دوران تحصيل خود را . كجاست جنبش و پويايي و حركت ؟ چه بر سر دانشجو و دانشگاه آمده است ؟ كجايند ياران دبستاني ؟ صداي حق طلبانه دانشجو را چه كساني در گلو خفه كرده اند ؟ اين ترس و وحشت حاكم بر اهالي علم و دانش و جهل ستيزي نتيجه چيست ؟ ......ادامه


بيانيه انجمن اسلامی دانشجويان دانشگاه صنعتی اميرکبير پيرامون سالگرد ١٨ تيرماه
دانشگاه به عنوان نهاد مولد معرفت و دانش همواره پيشآهنگ حرکت در راستاي توسعه دمکراتيک بوده است، نظم مبتني بر استبداد را به چالش کشيده و انديشه هايي را بسط داده که مدافعان وضع موجود را خشمناک ساخته است. از اين رو حاکمان خودکامه، دانشگاه را برنتابيده اند و پويايي اين نهاد مدافع مدنيت، تجدد، نقادی و آزادي خوشايند حاکمان اقتدارگرا قرار نگرفته است و لذا پاداش آزادي خواهي و تحول خواهي جنبش دانشجويي به عنوان پيشروترين قشر خواستار دمکراسي، سرکوب و زندان و شکنجه بوده است....ادامه


محمد علي ابطحي : يادداشتهاي من در جمعه 18 تير 1378
ساعت 6 صبح، روي تلفن موبايلم، فراهاني از بچه هاي دفتر تحکيم با صدايي برآشفته زنگ زد که از حوادث ديشب خبر داريد؟ گفتم نه. گفت ديشب به کوي دانشگاه، از سوي نيروي انتظامي حمله شده، بچه ها را زده اند و تار و مار کرده اند، به داد برسيد و قطع کرد. نگران شدم. به هادي خانيکي زنگ زدم، خبر را تائيد کرد. به وزارت کشور زنگ زدم، کسي نبود. ساعت 8 صبح به آقاي خاتمي زنگ زدم، گفت خبر را از BBC شنيده ام ولي از ابعاد آن خبر ندارم.....ادامه

واز همه دردناكتر فرياد تظلم به آن سوي مرزها :نامه شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت به کميسارياي عالي حقوق بشر سازمان ملل متحد
ضمن اعلام نا اميدي از رسيدگي عادلانه به پرونده کوي دانشگاه تهران، در مراجع قضايي ايران و با توجه به نقض مواد متعدد اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي سازمان ملل، از کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد تقاضا داريم به اين پرونده رسيدگي کند ....ادامه

8تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير18تير

Tuesday, July 6

بياد همه آذران اهورايي هيجده تير 78

شايد تير ماه برام ياد آور هيچ خاطره خوشي نباشه. چراش را نمي دونم! اما شك ندارم مهمترينش حتماَ خاطرات تيرماه سال 78 است.اون سال آرزوهاي يك نسل كه تازه ميرفت خودش رو باور كنه تو آتيش جهل و تعصب قدرتمنداي بي خردسوخت شد و خاكستر شد و دود شد ورفت هوا. و اما ما حالا هر سال اين روزااون خاكستر ها رو زير و رو مي كنيم و باز دوباره به هوا مي پراكنيم تا بلكه ققنوس خفته در ميون اون دوباره بيدار بشه
به اون اميد به قول شاملو "دوره مي كنيم شب را وروز را وهنوز را."ه
فقط اين چند بيت رو از شاعر دوخته لب فرخي يزدي براي گراميداشت اوون آذران اهورايي كه همچون تير بر پيكر مجسمه استبداد فرو رفتن تقديم مي كنم.
(لطفاَ با آهنگ سرود هاي اول انقلاب بخونين)


قسم به عزت وقدر و مقام آزادي *** كه روح بخش جهان است نام آزادي
آزادي
به پيش اهل جهان محترم بود آن كس *** كه داشت از دل جان احترام آزادي
آزادي

هزار بار,
بود به,
زصبح استبداد
براي دسته پا بسته
شام آزادي
آزادي

اگر خداي به من فرصتي دهد يك روز *** كشم ز مرتجعين انتقام آزادي........آزادي
بيانيه انجمن دانشگاه مازندران براي 18 تير


alt="Click here to join gooya">

Click to join gooya


Friday, July 2

آبادگران گره كور ترافيك تهران را گشودند!

اگر اين روزها گذرتان به خيابان هاي مركزي شهر تهران خورده باشد حتما با فضاي جديدي روبرو خواهيد شد . در بزرگراه ها جابجا مامورين جورواجور راهنمايي و رانندگي مسلح به باتوم و همچنين پليس هاي ويژه ضد شورش يك در ميان چيده شده اند. قوانين راهنمائي و رانندگي هم اين روزها خيلي سخت تر و شديد تر شده است . خلاصه اگرخوش شانس باشيد و بعد از گذر از اين همه نيروي ويژه و غير ويژه احياناَ به جرم مثلا دست در بيني كردن حين رانندگي متوقف و جريمه نشده باشيد حتما موقع پارك ماشين در كنار خيابان با مامورين لباس شخصي با پيراهن اغلب مشكي و بازوبند "پاركبان" روبرو مي شويد. (نترسيد آنها برادران انصار نيستند ). اين مامورين وظيفه دارند كه جهت ساماندهي و استفاده بهينه از فضاي پارك حاشيه خبابانها شما را راهنمايي كنند. به عنوان مشاركت در اين طرح شما بايد براي پارك در محل هميشگي كنار خيابان يك عدد كارت پارك خريداري نمايد . شما هم كه قاعدتا عجله داريد و زياد حوصله بحث وپرسشگري نداريد دست در جيب مبارك نموده و در راستاي بهينه سازي و ساماندهي ترافيك كمي مشاركت مي نمائيد .
در حقيقت نقطه اصلي اين طرح همان هوشمندانه همان مرحله ائي است كه شما براي پارك ماشين بايد وجهي بپردازيد. اين سوال كه دريافت پول از مردم براي پارك ماشين چه تاثير خارق العاده ايي در ساماندهي وكاهش ترافيك شهر دارد البته بي پاسخ مي ماند.!فقط كافي بود چنين طرحي در زمان مجلس ششم ارايه ميشد تا فرياد هاي فريبنده مردم دوستي آقايان از همه منابر و مصادر برآيد.

آبادگران راهيافته به مديريت شهري تهران خيلي فكر و مطالعه و بررسي كرده اند تا از ميان هزاران روش علمي و كارشناسانه مديريت ترافيك وحمل ونقل كه در كشورهاي پيشرفته و پسرفته دنيا اعمال ميشود , پليسي ترين و خشن ترين روشها را برگزينند . شايد نتيجه اينگونه طرح ها به اين بينجامد كه ديگر هيچ شهروندي جرات استفاده از خودرو شخصي در سطح شهر ويا حتي پياده روي ساده را نداشته باشد.شايد به اين دليل بعضي اينگونه اقدامات را با سالگرد حادثه 18 تير مرتبط مي دانند.
اگر در جاهاي ديگر دنيا براي كاهش بار ترافيكي شهرها ناوگان حمل ونقل عمومي گسترش كمي و كيفي فوق العاده ائي پيدا كرده است و يا منابع وادارات خدمات رساني در سطح جغرافيائي و زماني(كار 24 ساعته برخي ادارات) شهرها گسترده شده است و يا امكانات پستي و ارتباطات اغلب مراجعه به ادارات را كاهش داده است و يا توقفگاه هاي طبقاتي در سر تا سر شهرها بوجود آمده است و يا انومبيل هائي مناسب ترافيك و با مصرف سوخت كمتر و آلودگي كمت تر! توليد و جايگزين شده اند و يا .... ده ها روش ديگر. اما اينجا در راستاي زدودن هر گونه مظاهر غرب زدگي از چهره ام القراي اسلام به روش هاي علمي توجهي نميشود, فقط يك روش هميشگي اجرا ميشود :اعمال شديدترين قوانين و جريمه هاي رانندگي به همراه استفاده از خشونت عريان براي مقابله با متخلفان. اگر در گوشه وكنار شهر نحوه برخورد نيروهاي ويژه با رانندگان موتور سيكلت هاي ساخت كشور دوست وبرادر "چين" شما را متاثر كرد,زياد تعجب نكنيد زيرا آنگاه كه عده اي جوان متعصب حزب الهي بر آمده از هيات هاي مذهبي با حمايت مافياي قدت و ثروت و سوء استفاده از فضاي ياس آلود وعدم مشاركت مردم به مصادر مديريتي شهرها و كشور دست پيدا كرده باشند اين روشهاي پليس زياد دور از ذهن نيست